بررسی رابطه بین رفتار شهروندی سازمانی، احساس رضایت از کار، و شخصیت کارکنان
ارسال کننده : سرکار خانم massomeh arkani
سطح فعالیت : نویسنده
ایمیل : massomeh.arkani[@]yahoo.com
تاریخ ارسال : ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴
دفعات بازدید : 1433
زبان نوشتاری : فارسی
تعداد صفحه : 9
فرمت فایل : word
حجم فایل : 45 كيلوبايت
قیمت فایل : رایگان
دانلود فایل
امتیاز مثبت : 0
امتیاز منفی : 0


در این تحقیق، رابطه میان "سندرم سرباز خوب"، رضایت از کار وشخصیت و متغیرهای جمعیت شناختی جامعه مورد مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. تحقیق حاضر در قالب دو مطالعه مستقل از هم و بر روی تعدادی از ارمندان قراردادی یک سازمان سازمان نظامی، یک سازمان خصوصی و یک سازمان عمومی انجام شد. یافته های تحقیق نشان می دهد افرادی که از کار خود راضی هستندتمایل زیادی برای بروز رفتار شهروندی سازمانی دارند و نیز بروز این رفتارها با اثربخشی فردی، درونگرایی، و مدت زمان انجام خدمت در سازمان در ارتباط است. همچنین بروز رفتارهای فراوظیفه ای در محیط کار توسط افراد،در سازمان های عمومی نسبت به سازمان های خصوصی بسیار بیشتر مشاهده می شود. افراد با تحصیلات بالا بیشتر از سایرین در رفتار داوطلبانه از خود نشان می دهند.
- مقدمه:
- اهداف و روش انجام تحقیق:
- یافته های تحقیق:
- نتیجه گیری:
کاتز (1964) رفتارهای فراوظیفه ای را اینگونه تعریف می کند: رفتارهای فراوظیفه ای رفتارهایی هستند که کارکنان در فرآیندها و فعالیت های سازمانی به طور داوطلبانه از خود نشان می دهند. واژه رفتار شهروندی سازمانی برای اولین با توسط باتمن و اوگان (1983) بکار رفت. اوگان آن را "رفتاری فردی که به طور آشکار و رسمی توسط سیستم پاداش شناسایی نمی شوند، در حالیکه این رفتارها به طور موثری بر عملکرد و اثربخشی سازمان تاثیر دارند" تعریف می کند. بعد از دهه هشتاد، اصطلاحی تحت عنوان"سندروم سرباز خوب"و عوامل تعیین کننده آن مورد بررسی قرار گرفت. یکی از این عوامل تعیین کننده، یعنیرضایت از کار است که هم از عوامل مرتبط و تاثیرگذار با آن و هم از جهت قدرت پیشبینی کنندگی رفتار شهروندی سازمانی مورد مطالعه قرار گرفت. اما نتایجی که بدست آمد تا حدودی متناقضمی باشند. برخی از محققان بر این باورند که افرادی که از کار خود رضایت دارند تمایل بیشتری به بروز رفتار شهروندی سازمانی دارندو آن را با انجام اقدامات متقابل توسعه می دهند (گادوت و کوهن، 2004). پژوه های بسیاری، نتایج این تحقیق را تائید می کنند، مثل مطالعه اورگان و لینگل (1995). مورگان (1993) بر این نکته تاکید می کند که سنجه های رضایت شغلی که ماهیت شناختی قضیه را منعکس می کنند، نسبت به سنجه های رضایت شغلی که جنبه محرکانه دارند؛ با رفتارهای شهروند سازمانی بیشتر مرتبط هستند.