قاعده های فراغ و تجاوز
ارسال کننده : جناب آقای دکتر مهدی فلاح
سطح فعالیت : مدیر
ایمیل : DRmahdifalah12[@]gmail.com
تاریخ ارسال : ۲۹ تیر ۱۳۹۴
دفعات بازدید : 1895
زبان نوشتاری : فارسی
تعداد صفحه : 190
فرمت فایل : pdf-word
حجم فایل : 1.261
قیمت فایل : 35,000 تومان
خرید فایل
امتیاز مثبت : 1
امتیاز منفی : 0


قاعده فراغ و تجاوز از قواعد مهمّى است كه فقها در بسيارى از فروع و ابواب فقهى، به خصوص عبادات، بدان استناد نمودهاند؛ از آن جمله، مرحوم سيّد در خاتمهى كتاب الصلاة «عروة الوثقى»[1] مسائلى را به عنوان فروع علم اجمالى عنوان مىكنند كه از مسائل بسيار مهمّ فقهى است و مبناى اصلى آنها دو چيز است: 1) قاعده فراغ و تجاوز؛ و 2) حديث لاتعاد.اين قاعده از قواعد نصوص در آيات و روايات است و از موارد مختلفي كه فقها تمسك جسته اند ، گرفته نشده است . زيرا روايات افزون بر محتوا ، عين الفاظ آن را در بر دارند .
در مورد قاعده فراغ و تجاوز، روش و سيره اصوليين و علماى متأخّر به اين صورت است كه اين قاعده را ضمن مباحث استصحاب علم اصول ـ در بحث تعارض استصحاب با قاعده فراغ و تجاوز، ـ كه تقريبا همهى اصوليين معتقدند قاعده فراغ و تجاوز بر استصحاب، يا از باب حكومت و يا از باب تخصيص مقدّم است ـ مورد بررسى و دقّت قرار مىدهند.[2]آیا قاعدة فراغ و قاعدة تجاوز جزو اصول عملیه محسوب میشوند یا جزو امارات و طرق هستند؟ پس از بررسی ادله به نظر میرسد جزو امارات محسوب میشوند. به علاوه، قاعدة فراغ و قاعدة تجاوز از نظر مفهوم و مصداق تفاوت دارند
[1]. سيّد محمّد كاظم طباطبايى يزدى، العروة الوثقى، مع تعليقات عدّة من الفقهاء العظام، ج 3، ص 322 به بعد.
[2]. به عنوان نمونه، ر. ك: شيخ مرتضى انصارى، فرائد الاُصول، ج 3، ص 325 به بعد؛ شيخ محمّدكاظم خراسانى، كفاية الاُصول، صص 432 و 433؛ سيّد ابوالقاسم موسوى خويى، مصباح الاُصول، الاُصول العمليّة، ج 48، ص 315 به بعد.
مستندات فقهی قاعده فراغ و تجاور
در ميان علوم اسلامى، «فقه» از اهميّت ويژهاى برخوردار است؛ به طورى كه تفقّه و جستجو در مسائل دين و تحصيل آگاهى و بصيرت در آن مورد تأكيد اولياى دين و وسيله كمال، رشد و نجات انسانها معرّفى شده است. از اين رو، فقها و انديشمندان حوزه دين تمام عمرشان را در آگاهى و به دست آوردن مسائل و احكام دينى صرف مىنمايند.
از ميان دانشهايى كه جنبهى مقدّميت براى فقه دارند و فقيه را در استنباط و اجتهاد احكام شرعى يارى مىرسانند، قواعد فقهى از اهميّت بسزايى برخوردار است. بدون ترديد، مجموعههايى از فروع فقهى را مىتوان تحت عنوان يك قاعده ديد و اهل بيت عليهمالسلام براى تسهيل در امر تعليم و كنجكاو كردن ذهن اصحابشان به جاى تعليم فروعات كثيره به آنها اصول كلّيه و يا به تعبير ديگر قواعد فقهيه را تعليم مىدادند. [1]
به عبارت روشنتر، نقش قواعد فقهى در حقيقت، تسهيل فراگيرى و ضبط فروع متشتّت فقهى و امكان بيشتر استحضار ذهنى در مسائل جزئى به هم مرتبط است. قواعد فقهى علاوه بر آنكه براى مجتهدان كارآمد است، براى مقلّدان نيز ـ در مواردى كه تطبيق آن بر مصاديق آسان باشد ـ كارآمد بوده و به مكلّف غير مجتهد اين اجازه داده مىشود كه حكم شرعى را با توجّه به قاعده فقهى موجود، خود بر مصاديق خارجى آن منطبق نمايد. به عنوان مثال، اگر مكلّف در صحت نماز خاصّى پس از اتمام آن شك كرد، با دانستن قاعده فراغ و تجاوز، به صحّت نماز خود حكم مىكند.
آغاز پيدايش قواعد فقه را مىتوان هم زمان با تاريخ نزول آيات فقهى قرآن و تكوين شريعت دانست؛ زيرا، بسيارى از قواعد فقهى ريشه در آيات قرآن دارد؛ مانند، قاعده «لا حرج»، «نفى سبيل» و «لزوم عقد». چنان كه تدوين قواعد فقه نيز همزاد تدوين فقه بوده و فقها در لابهلاى مباحث فقهى به تدوين آن پرداختهاند. ليكن با اوجگيرى فقه اجتهادى در ميان فقهاى شيعه، استفاده از قواعد فقهى همراه با تبيين آن قواعد رونق گرفت. به همين جهت، به مرور زمان سعى شد كه قواعد فقهى را از ميان كتابهاى فقهى واصولى گردآوری نمایند.